بررسی ایدئولوژی رقابت از نگاه بنیانگذار پیپل
رقابت یعنی همه بازنده بودن، نبود وجه تمایز واقعی و جان کندن برای بقا.
در اصل هرچه بیشتر رقابت کنیم کمتر سود به دست میآوریم، خودمان را در دام آن گرفتار میکنیم. پس چرا افراد باهم به رقابت میپردازند!؟
الگو مارکس و شکسپیر برای فهم هر کشمکشی
بنا به گفتهی مارکس، افراد به دلیل تفاوتهایشان باهم میجنگند. طبقهی کارگر با طبقهی سرمایهگذار سر جنگ دارد چون نظرها و اهدافشان بهکل متفاوت است.
برعکس ازنظر شکسپیر همهی طرفین دعوا کمابیش شبیه هم هستند و حداقل در دنیای کسبوکار، دیدگاه شکسپیر راهنمای بهتری در اختیار ما قرار میدهد. کارمندان شرکتها برای پیشبرد حرفهشان، تمام فکرو ذکرشان «رقبای شرکت» است. این وسواس بهکل کارمندان شرکت منتقل میشود و تمرکز بر روی رقابت باعث نادیده گرفتن موارد حیاتی برای بقا و رشد شرکت میشود.
بیایید با مثالی روشن به بررسی دیدگاه شکسپیر در دنیای کسبوکار بپردازیم; ماکروسافت و گوگل باوجود شباهتی که از منظر مدیریت نخبگان در میانشان وجود دارد، وارد جدالی سخت شدند باوجوداینکه حیطه کاری آنها کاملاً متفاوت بوده: ماکروسافت، سیستمعامل و نرمافزار اداری میساخت و گوگل صاحب موتور جستوجو اینترنتی بوده. این جنگ بر سر چه بود؟
در ابتدا هر دو شرکت با یکدیگر کاری نداشتند اما باگذشت زمان، رشد هرکدام نظر دیگری را جلب کرد. همین امر باعث شروع به ساخت نرمافزارهایی با کارکرد مشابه شد تا باهم به رقابت پرداخته و یکدیگر را از صحنه رقابت حذف کنند.
در همین میان اپل وارد میدان میشود و گوی سبقت را میدزدد. در ژانویهی 2013 ارزش اپل در بازار بورس به رقم 500 میلیارد دلار رسید درحالیکه ارزش دو شرکت ماکروسافت و گوگل در مجموع 467 میلیارد دلار بوده. درست در سه سال قبل ارزش هر یک از دو شرکت ماکروسافت و اپل بیش از اپل بود. جنگ هزینههای زیادی روی دست طرفین میگذارد.
شما بلیت بختآزمایی نیستید!
رقابت افراد را از هول حلیم به داخل دیگ میاندازد و باعث میشود توهم فرصتهایی را داشته باشند که وجود ندارد. درست است که برندهشده بهتر از بازنده شدن است، ولی وقتی جنگی ارزش جنگیدن نداشته باشد، همه بازندهاند.
تا حد ممکن خود را درگیر رقابت نکنید، شما و شرکت شما بلیت بختآزمایی نیستید. روی کارهایی که از عهدهتان برمیآید تمرکز کنید، شرایط را محیا کنید و سخت تلاش کنید.
در سال 1912 وقتی روآلد آموندسن اولین کاشفی میشود که به قطب شمال میرسد، مینویسد:
پیروزی در انتظار کسی است که همهچیز را مهیا کرده، مردم به این شانس میگویند.
شرایط محیا برای یک کسبوکار در ابتدای امر داشتن «ایده مناسب» است. همان سؤال که همواره با آن روبهرو هستیم: چه ایدهی ارزشمندی در دنیای کسبوکار وجود دارد که به منصهی ظهور نرسیده است!؟ که پاسخ این سؤال خود بهنوعی راز است و فضای بکری را برای بنیانگذاری کسبوکاری نوپا مهیا میکند.
ایده ها از دل اسرار بیرون میآیند.
واقعیت این است که اسرار زیادی برای کشف وجود دارد، ولی دسترسی به آنها از عهدهی محققان خستگیناپذیر برمیآید. در علوم پایه، پزشکی و مهندسی کارهای انجامنشدهی بسیاری وجود دارد. شرکتهای دره سیلیکون را در نظر بگیرید که از ظرفیت اضافی پیرامونمان که اغلب نادیده گرفتهشده، استفاده کرده و تحولآفرین شدهاند. ازجمله آنها میتوان به ایربیانبی اشاره کرد که حوزه اجاره مسکن و املاک را دگرگون کرد یا اسنپ که نمونهی داخلیای هست که در حوزه تاکسیرانی تحول ایجاد کرد.
پس ضرورت دارد تا با دیدی جامع، با علم به اصول و ساختار کسبوکار خود و آشنایی با اکوسیستم نوآورانه و فناورانه حوزهی تخصصی که در آن فعال هستیم ظرفیتها را شناسایی کنیم تا سودآوری مطلوب را تجربه کنیم.
الهه بابازاده-آبانماه1401